کیسه ی زر
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
کیسه ی زر
نوشته شده در 17 ارديبهشت 1395
بازدید : 424
نویسنده : آرمان حسيني

 

تا مرا تصویری از خطش  برابر مانده بود،

در گلویم بغض یک الله اکبر مانده بود.

 

با خیال خد و خالش عشق و حالی داشتم،

مست را گویی میی از شب به ساغر مانده بود.

 

یک نفس، کیفیت صد باده ی جمشید داشت،

تا صبا را عطری از آن طره در بر مانده بود.

 

زلف او این سالها صد رنگ و صد جوهر گرفت

بوی دستم لیک زیر رنگ و جوهر مانده بود.

 

صحبتی هرچند از برگشتن و ماندن نکرد،

با امیدی سالها چشمم به آن در مانده بود.

 

شاید او این سالها صد باور دیگر گرفت،

قلب من اما به آن ایمان و باور مانده بود.

 

روی زردی یادگارش ماند، گویی زین دکان

تاجری رفت و از او یک کیسه ی زر مانده بود.

 

22/9/94 ساعت 12






مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: